آموزش بهداشت وارتقاء سلامت
آموزش بهداشت وارتقاء سلامت

آموزش بهداشت وارتقاء سلامت

در زمینه سلامت

سبک متفاوت فرزند پروری

سبک متفاوت فرزند پروری



 

 

 سبک متفاوت فرزند پروری

 

تا حالا شده بیشتر از صد مرتبه به فرزندت تذکر بدهی و او عین خیالش نباشد؟ تا حالا شده احساس کنی به عنوان یک پدر یا مادر اصلاً دیده نمی‌شوی؟ تا حالا شده خودت را در تربیت فرزندت، شکست خورده احساس کنی؟  

 

اقتدار گم‌شده

 

این روزها نه تنها برای شما مادر و پدر ایرانی، بلکه در تمام دنیا، آنچه گم شده است و کمتر یافت می‌شود، اقتدار والدین است. والدینی که به سبب محبت و دلگرمی بی حد و حصر به کودک یا دلایلی که در این مقاله ذکر می‌شود، جایگاه خود را از دست داده‌اند. حالا بعد از گذر عمری کوتاه، از اعمال بی حساب و کتاب خود پشیمان اند؛ ولی دیگر پشیمانی سودی ندارد. پس بهتر است تا کار از کار نگذشته، نوع فرزند پروی خود را بیابید و در صورت لزوم آن‌را ارتقاء دهید.

 

کارشناسان خانواده در تمام دنیا، سبک‌های فرزند پروری را به گونه‌های مختلف طبقه بندی کرده‌اند. خوب است در این مجال کوتاه، بیابیم که سبک و روش رفتار ما در زندگی - به خصوص در مقابل فرزندان - در کدام دسته‌بندی روان‌شناسان قرار دارد؟

 

برآنیم تا در این مقاله مطابق با معیارها و ملاک‌های فرهنگی، روانی، اجتماعی و دینی خانواده‌های خود، 6 سبک زندگی را مورد بررسی قرار دهیم و حاصل تربیت این خانواده را این‌گونه بشماریم :

 

افراد ناسازگار و خود‌رای

 

اولین سبکی که مورد بررسی قرار می‌دهیم، خانواده‌های سهل‌گیری هستند که اجازه‌ی هر کاری را به فرزندشان می‌دهند و آن‌ها را در محدودیت خیلی کمی قرار می‌دهند. حاصل تربیت این نوع خانواده‌ها، افراد ناسازگاری هستند که قابلیت اجتماعی خیلی کمی دارند، احترام به دیگران را نیاموخته‌اند، بسیار خودرأی و یک دنده هستند و بر رفتار خود کنترل ندارند.

 

این نوع تربیت، بابهنجارترین سبک فرزند پروری است. والدین در مقابل خواسته‌های فرزندانشان «نه» نمی‌گویند. این بدان علت نیست که خواستار آزادی و تجربه آموزی فرزندانشان هستند، بلکه به خاطر سستی اراده و ضعف در اقتدارشان می‌باشد. این خانواده‌ها از لجبازی، اصرار زیاد و غرغر کردن بچه‌هایشان می‌ترسند.

 

این‌گونه است که «فرزند سالاری» حکم‌فرما می‌شود. این نوع خانواده، بچه‌های لوس و مغروری تحویل جامعه می‌دهند؛ که قدرت سازگاری با محیط را ندارند و در مدرسه و جامعه و ازدواج و شغل خود بی تردید دچار مشکل خواهند شد.

 

افراد سر‌به‌راه و بی‌ابتکار

 

دومین نوعی را که مورد بررسی قرار می‌دهیم، نقطه‌ی مقابل آنچه در بالا ذکر شد می‌باشد. این نوع فرزند پروری، سبک مستبدانه‌ای است که شعار «این است و جز این نیست» را سرلوحه‌ی خود قرار می‌دهند.

 

فرزندان این سبک، افرادی هستند که مدام خود را با دیگران مقایسه می‌کنند. در وجود این افراد، ابتکار و خلاقیت کور شده است.

 

والدین در این سبک، مدام در تلاش اند تا قدرت و تسلط خود را حفظ کنند و هیچ‌گاه با فرزندان خود مشورت نمی‌کنند. این گونه خانواده‌ها، خانواده‌های «خودکامه» ای هستند که بیشتر در خانواده‌های «شهری» قدیم و «روستایی» امروزی دیده می‌شوند

 

در کل می‌توان گفت : این روش، عبارت است از «محدود کردن، تنبیه کردن، دستور دادن، بها دادن به کار و تلاش نه خلاقیت و فکر، حداقل مبادله‌ی کلامی و کنترل».

 

جالب است بدانید تربیت شدگان این سبک، معمولاً مورد قبول جامعه هستند و اکثریت آن‌ها از انحرافات اخلاقی به دورند. می‌توان گفت تربیت در این نوع سبک، 40 تا 50 درصد تأثیرگذار است. علت چیست؟ واضح است : زندگی با همراهیِ مدام زور و ترس و تنبیه. دست قدرتمندی که اجازه‌ی بالا آوردن سر را نمی‌دهد. سری که حق ندارد دو قدم آن طرف تر را ببیند و تجربه کند و خلاق شود و ...

 

تازه به دوران رسیده‌ها

 

در این سبک، خانواده‌های بی بند و باری قرار دارند که به زندگی خودشان اهمیت بیشتری می‌دهند. اینان در امور فرزندان دخالت نمی‌کنند.

 

این خانواده‌ها، تازه به دوران رسیده‌هایی هستند که ناگهان پول هنگفتی از طریق ارث، یا فروش مزرعه‌های روستایی، یا از طرق دیگر به دست آورده‌اند و خود را در آن گم کرده‌اند. والدین در این سبک، در پی خوش‌گذرانی خود هستند و فرزندانشان را با کیفی پر از پول رها کرده‌اند. این فرزندان به راحتی به مکان‌های پرخطر اخلاقی رفت و آمد می‌کنند و هیچ راهنما و دلسوزی ندارند.

 

حاصل تربیت این نوع سبک را می‌توان این‌گونه برشمارد : خویشتن داری کم، کنار نیامدن با مسئله‌ی استقلال، قابلیت اجتماعی کم.

 

اطاعت از روی ترس و احترام

 

این سبک فرزند پروری، مخصوص خانواده‌هایی است که اقتدار را همراه با نوعی ترس به فرزندان خود منتقل می‌کنند. حریمی آغشته از «ترس و احترام»، فاصله‌ی والدین و فرزندان را در بر می‌گیرد. این شیوه مخصوص پدرهایی است که مقدم بودند و پسرها، حق برداشتن قدمی جلوتر از پدر را نداشتند.

 

پدرهای قدیم، نه تحصیل کرده بودند نه از اصول روان شناسی سر درمی آوردند، ولی حرفشان نزد فرزندان خریدار داشت. . اگر پدر 1 بار حرفی می‌زد، فرزند آن حرف را تا 30 سال آویزه‌ی گوش می‌کرد؛ این روزها اگر پدر بیچاره 30 بار یک حرف را بزند، فرزند 1 بار هم بدان عمل نخواهد کرد.

 

این شیوه‌ی تربیت در جامعه‌ی امروزی که روند تربیت لطیف شده است و از «ترس» خبری نیست، کاربردی ندارد. این روزها عصر منطق و دلیل است. این روزها کارشناسان تلویزیون با محبت بسیار با فرزندان ما صحبت می‌کنند. این روزها مجری‌های ماهواره‌ها قربان صدقه‌ی جوان ما می‌روند. این روزها تربیت لطیف شده‌ی رسانه‌ها، جایی برای اقتدار والدین نمی‌گذارد. این روزها بچه‌ها یاد گرفته‌اند به جای «چشم» بگویند : «چرا».

 

نگارنده به هیچ وجه منکر دلیل و منطق و شک و سوال نیست، بلکه مدعی است که هیچ چیز را نباید چشم و گوش بسته پذیرفت؛ ولی این را به خوبی می‌داند که اغلب والدین خیر و صلاح فرزندشان را می‌خواهند و گاهی آنچه در خشت خام می‌بینند، جوان در آینه نمی‌بیند.

 

افرادی به سردی «غرب»

 

این سبک را می‌توان خانواده‌های «دموکرات» یا «مساوات طلب» نامید. در این گونه خانواده‌ها، افراد هم‌پای? والدین خود هستند و تفاوتی از لحاظ نقشی که ایفا می‌کنند وجود ندارد.

 

در این خانواده‌ها پدر، توصیه‌ی اخلاقی می‌کند ولی در قبال گوش دادن یا گوش ندادن فرزندشان عکس‌العمل خاصی نشان نمی‌دهند. جوان در این نوع خانواده‌ها در سراشیبی انحطاط فرو می‌رود و والدین تنها به تذکر زبانی بسنده می‌کنند. والدین آن قدر سرد و بی تفاوت هستند که ترجیح می‌دهند به جای آنکه تجربه‌ی خود را در اختیار او قرار دهند، خودش سرش به سنگ بخورد و تجربه کسب کند.

 

اگر مشورت خواهی از نوجوان، با رهبری مدبرانه همراه باشد، سبب می‌گردد آنچه مدنظر والدین است از زبان فرزند شنیده شود و عمل گردد

 

این‌گونه خانواده‌ها در کشورهای غربی بیشتر از کشور ما دیده می‌شود. بهتر است همیشه حد تعادل را در پیش گرفت : نه مثل این نوع سبک، سرد و بی تفاوت، نه مانند برخی خانواده‌های ایرانی که تمام آرزوها و آمال به دست نیاورده ی خود را در فرزندانشان می‌بینند.


افراد متکی به نفس و مسئولیت پذیر

 

آخرین و بهترین سبکی که مورد بررسی قرار می‌دهیم، سبک «قاطع و ایمان بخش» نام دارد. در این نوع خانواده‌ها والدین و فرزندان روابط صمیمی و مستحکمی با هم دارند. قوانین شناخته شده است و افراد متکی به نفس و خودمختار بارمی آیند. تذکر و نصیحت، تنها در شرایط خاص و بزنگاه، با در نظر گرفتن تمامی جوانب صورت می‌گیرد. والدین در کنار خانواده حضوری فیزیکی و رفاقتی دارند.


در اغلب این خانواده‌ها رفاه مطلق حکم‌فرما نیست. اینان معتقدند فرزندشان باید سیراب از محبت باشد، ولی لزومی ندارد که از امکانات هم سیراب گردد؛ زیرا آشنایی با سختی‌ها و راه مقابله با آن‌ها را عامل پیشرفت فرزندشان می‌دانند.

 

والدین قاطع و صمیمی در این خانواده‌ها، سکّان کشتی زندگی را در طوفان حوادث به دست می‌گیرند، مدبرانه تدبیر می‌کنند، قاطعانه تصمیم می‌گیرند و پشتوانه‌ی محکمی می‌گردند برای اهالی خانه؛ الگوی مقتدری می‌شوند برای فرزندان و مایه‌ی افتخار و مباهات خانه.

 

شور و مشورت واقعی در این نوع خانواده به چشم می‌خورد. اگر والدین اظهارنظری می‌کنند، با اقامه‌ی برهان و دلیل آن را پشتیبانی می‌کنند، تا فرزندان آن‌را با میل و رغبت بپذیرند. اگر مشورت خواهی از نوجوان، با رهبری مدبرانه همراه باشد، سبب می‌گردد آنچه مدنظر والدین است از زبان فرزند شنیده شود و عمل گردد.

 

در کل می‌توان سبک مقتدرانه را این‌گونه برشمارد : تشویق به استقلال همراه با محدودیت بر رفتارها، مبادله‌ی کلامی زیاد، گرمی و دلسوزی.

 

اینک که سبک‌های مختلف فرزند پروری در کشورمان را مورد بررسی قرار دادیم، جای خود را بیابید و در ارتقاء آن بکوشید.

 

شاید به امید حق، اسوه‌ی حسنه‌ای باشیم برای دلبندانمان.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.